کد مطلب:28794 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126
پس دو سپاه، رویاروی هم صف آراستند و علی علیه السلام خود، پیشاپیش آنان ایستاد و ایشان را به بازگشت و توبه فراخواند و آنان، پرهیز كردند و به سوی یارانِ او تیر انداختند. به امام علیه السلام گفته شد:آنان، ما را تیرباران كردند. پس گفت:«دست باز دارید!». یاران علی علیه السلام، آن گفته را سه بار نزد وی تكرار كردند و او [ همچنان] از ایشان خواست كه دست باز دارند، تا زمانی كه مردی آغشته به خون نزد وی آورده شد. علی علیه السلام گفت:«اللَّه اكبر! اینك جنگ با آنان روا شد. بر ایشان بتازید».[1]. 2723. شرح نهج البلاغة - به نقل از ابوعبیده، درباره خوارج:علی علیه السلام خوارج را به دلیل قتل عبد اللَّه بن خبّاب بازخواست كرد و آنان وی را تصدیق نمودند (پذیرفتند كه عبد اللَّه را كشته اند). گفت:«به دسته هایی درآیید تا دسته دسته، سخنتان را بشنوم». پس به دسته هایی درآمدند و هر دسته، همانند دسته دیگر، به قتل [ عبد اللَّه] ابن خبّاب اعتراف كردند و گفتند:همان گونه كه او را كشتیم، هر آینه تو را نیز می كشیم! علی علیه السلام گفت:«به خدا سوگند، اگر همه مردم دنیا، چنین، به قتل او اعتراف كنند و من بتوانم همه ایشان را بكشم، چنین می كنم». سپس به یارانش روی نمود و به آنان گفت:«به ایشان حمله بَرید كه من، خود، نخستین حمله برَنده به ایشانم».[2].
2722. مروج الذّهب - در بیان جنگ با خوارج -:چون علی علیه السلام بر خوارج فراز آمد، گفت:«اللَّه اكبر! خدا و پیامبرش راست گفته اند».